لویس توضیح میدهد که با نگاه به گذشته، یعنی زمانی که تنها یک میلیارد سال از عمر جهان میگذشت، میبینیم که زمان پنج برابر کندتر میگذرد. اگر در زمان نوزادی جهان حضور داشتید، یک ثانیه همان یک ثانیه به نظر میرسید اما از چشم انداز فعلی ما (پس از ۱۲ میلیارد سال) زمان آغازین کندتر است.
گرچه این مسئله را نمیتوان به وضوح در زندگی روزمره مشاهده کرد، فضا و زمان در جهان به شکل انکارناپذیر به یکدیگر متصل هستند. به همین دلیل است که میتوانیم شاهد انبساط جهان باشیم. نور اجرام دوردست با انبساط جهان کشیده میشود و به سمت سرختر طیف حرکت میکند. به این پدیده اثر داپلر گفته میشود و روی زمین هم میتوان آن را تجربه کرد.
برای مثال به صدای آژیر آمبولانس فکر کنید که با دور شدن خودروی آمبولانس، حالتی کشیده پیدا میکند. در این قیاس، آمبولانس میتواند کهکشانی دوردست باشد و نور آن آژیر است. در منبع، انتشار صدا عادی است، اما از چشمانداز ما کشیده به نظر میرسد.
پدیدهی مشابه آمبولانس میتواند برای زمان هم رخ دهد. برای مثال این پدیده را میتوان در انفجارهای ابرنواختری جهان مرئی مشاهده کرد. زمان برای ما به صورت عادی میگذرد و برای شخصی که نزدیک به انفجار ابرنواختر قرار دارد نیز گذر زمان عادی است؛ اما به دلیل سرعت نسبی بین دو نقطه، ابرنواختر برای ما به شکل حرکت آهسته یا اسلوموشن دیده میشود.
بر اساس پیشبینیها، اختروشهای جهان آغازین هم باید پدیدهی مشابهی را نشان دهند، اما این اجرام با ابرنواخترها تفاوت دارند. کهکشانهای اختروش معمولا دارای سیاهچالهی کلانجرم تغذیهکننده و فعالی در مرکز خود هستند. این فرآیند تغذیه با افزایش حرارت مواد اطراف سیاهچاله باعث تولید مقدار زیادی نور میشود.
بر اساس توضیحات لویس، ابرنواختر مانند جرقهای نوری عمل میکند و بررسی آن آسانتر است. درحالیکه اختروشها مانند نمایش آتشبازی پیوسته، پدیدههای پیچیدهتری هستند. کاری که پژوهشگرها انجام دادند بررسی این نمایش آتشبازی بود. آنها ثابت کردند که میتوان از اختروشها بهعنوان شاخصهای استاندارد زمان در جهان آغازین استفاده کرد.